چه شد که وارد طراحی لباس شدم
داستان های اِمی
1. چه شد که وارد طراحی لباس شدم :
دقیقا بیست سال پیش وقتی که ایده آل گرایی پدرم مرا به سمت پزشکی میکشاند ،درونم مملو از عشق به هنر بود و من بعد از رد شدن در کنکور سال اول ،به خیاطی روی آوردم .خیاطی ،هنری نبود که از ابتدا عاشقش باشم اما هر چه بود بهتر از خون و بوی الکل بود .
خیاطی را بدون علاقه ی خاصی شروع کردم ،ولی در ادامه علاقه ام باعث شد یکسال و نیم در این حرفه بمانم اما خیاطی کردنم مثل بقیه ی کارهایم سخت گیرانه و وسواس گونه نبود .با قضیه خیلی راحت برخورد میکردم خیلی خودم را درگیر میلی متر و کوک شل نمیکردم .خیاطی هایم نه عالی بود و نه خیلی بد ! دوست داشتم بی مهابا بچینم و بدوزم و فوری بپوشم و تمام .
اما مادرم و مادربزرگم که سردمدار خیاطی از گذشته تا به حال بودند و ادعایشان میشد ،فقط منتظر بودند ببیند کجای کارم را میتوانند غلظ بگیرند و بقول پدر بزرگم ” قلم سرخ زیر کارهایم میکشیدند ”
این شد که کم کم لذت خیاطی های بی گدار به آب زده ام تبدیل به وسواس و استرس شد و افتادم در گرداب بدوز و بشکاف های بی پایان …در حدی که دیپلم خیاطی ام را به زور گرفتم و بساط دوخت و دوز جمع شد و کتابهای کنکور هنر با فاصله ای دو سه ساله پهن شد و قلم جای سوزن را گرفت .خواندم و در حین این خواندن ،تستهای ریاضی، ترسیم فنی و فیزیک برایم برگ برنده بودند ،چون حفظ کردنی نبود .دلیل و منطقی پشتش بود که باعث میشد برای حل مسئله فکرم را بکار بیندازم و نخواهم حفظ کنم که در آثار کدام نقاش برای اولین بار پرسپکتیو رعایت شده و در چه سالی .تبحرم در ریاضیجات مرا رساند به رتبه ای که لاجرم انتخاب رشته اش با توجه به زیرگروه بالا ،طراحی صنعتی میشد .اما موقع انتخاب رشته من دفترچه را باز کردم و دنبال طراحی صنعتی تبریز بودم که در زیر طراحی صنعتی چشمم افتاد به طراحی لباس و آن موقع بود که انگشت و چشمم زیر اسم طراحی لباس الزهرا تهران قفل شد و کلا یادم رفت کجا هستم و اصلا داشتم دنبال چه میگشتم.گل از گلم شکفته بود چون باورم نمیکردم که چنین رشته ای اصلا در ایران وجود داشته باشد . به قول معروف “زدم تو گوشش ” و با چشم انداز پاریسی شدن رفتم الزهرا …
تیچر لباس
19 شهریور 99
viagra how long does it last how long does viagra take to work viagra super active
cialis 36 hours walmart cialis price cialis wiki